مقالاتی از شورش
نویسندگان مختلف
مترجم رحمان کریمی
۱۵ صفحه
منبع نوشته: کتابخانه آنارشیستی انگلیسی
نوشته مقالاتی از شورش را به آنارشیستهای فارسی/دری زبان تقدیم میکنیم.
***
با پایان سندیکالیسم کارگرمحوری نیز به پایان خواهد رسید.
برای ما، این امر همچنین به معنای پایان توهم نگرش کمی به حزب و سازمان ترکیبی مشخص نیز است.
شورش آینده باید در پی مسیرهای جدیدی باشد.
اتحادیهمحوری در حال افول است. همراه با این شکلِ ساختاری مبارزه، یک عصر با خوبیها و بدیهایش در حال محوشدن است، الگویی و تصوری از جهان آینده که همچنان جهان کهن را به شکل بهبودیافته و اصلاحشده بازتولید میکند.
ساختار تولیدی و اجتماعیِ ما به سوی دگرگونیهای نو و ژرفی جهش یافته است.
روشهای مبارزه، چشماندازها و حتی پروژههای کوچک نیز در حال دگرگونی هستند.
در یک جامعۀ صنعتی در حال توسعه، اتحادیۀ کارگری از ابزاری برای مبارزه به سوی مبدلشدن به ابزاری برای پشتیبانی از خودِ ساختار تولید جهش مییابد.
سندیکالیسم انقلابی نیز نقش خود را ایفا نموده است: به پیشراندن مبارزترین کارگران و اما، درعینحال، بهعقبراندن آنان به عنوان ظرفیتی در تصور از جامعۀ آینده یا نیازهای خلاق انقلاب. همهچیز در بُعد کارخانهای دستهبندیشده باقی ماند. کارگرمحوری تنها در کمونیسم اقتدارگرا مرسوم نیست. امروز نیز برگزیدن عرصههای ممتازِ مبارزۀ طبقاتی هنوز یکی از ریشهدارترین عادتهایی است که ترک آن دشوار است.
بنابرین، سندیکالیسم به پایان خود رسیده است. اکنون پانزدهسال است که ما این را میگوییم. زمانی بود که این موضوع باعث تعجب میشد و مورد نقد قرار میگرفت، به ویژه زمانی که ما آنارکوسندیکالیسم را نیز مورد نقد قرار دادیم. امروز حرف ما را راحتتر میپذیرند. اساساً امروز چه کسی است که اتحادیههای کارگری را نقد نکند؟ هیچ کس، یا کمابیش هیچ کس.
اما با این وجود، رابطهها را نادیده میگیرند. نقد ما بر اتحادیهمحوری همچنین نقدی بود بر روش «کمیتی»، روشی که در نطفه، دارای تمام ویژگیهای حزب است. همچنین نقدی بر سازمانهای مشخص ترکیبی بود و نیز نقدی بود بر احترامگذاری طبقاتیِ برگرفته از بروژوازی و پالایشیافته با کلیشههای به اصطلاح اخلاقیات پرولتری. هیچ یک از اینها را نمیتوان نادیده گرفت.
هرچند تعداد زیادی از رفقا با نقد ما بر اتحادیهمحوری، که اکنون یک نقد سنتی است، موافق هستند؛ اما کسانی که در رابطه به تمام پیامدهای این نقد با ما دیدگاه مشترکی دارند، اندکاند.
ما تنها با استفاده از نیروهایی میتوانیم در دنیای تولید مداخله کنیم که خودشان را در چشمانداز کمیتی قرار نمیدهند. بنابرین، آنها نمیتوانند ادعا کنند که دارای سازمانهای معین آنارشیستی هستند که در پشتیبانی از آنها بر روی فرضیۀ ترکیب انقلابی کار میکنند.
این امر ما را به سمت یک روش متفاوت مداخله هدایت میکند: ایجاد «هستههای» کارخانهای یا «هستههای» منطقهای که خودشان را محدود به حفظ ارتباط با یک ساختار آنارشیستی مشخص میکنند و تنها مبتنی بر همگرایی هستند. از درون روابط میان هستۀ پایهای و ساختار آنارشیستی مشخص است که مدل تازهای از مبارزه انقلابی ظهور میکند که با توسل به روشهای شورشی بر ساختارهای سرمایه و دولت حملهور میشود.
***
