فاجعه بزرگ انسانی در راه است: افغانستان میان بازگشت مهاجران، بیکاری و بی‌اعتنایی جهانی

blank

در سایه‌ی سکوت جهان و بی‌تفاوتی نهادهای بین‌المللی، افغانستان بار دیگر در آستانه‌ی یک فاجعه انسانی گسترده قرار گرفته است. با بازگشت صدها هزار مهاجر از کشورهای همسایه، در کنار بیکاری فراگیر و فشار اقتصادی بی‌سابقه، جامعه‌ی خسته، تهی‌دست و به‌ستوه‌آمده در حال فرو رفتن در باتلاق بحران است.

اخیراً، موج گسترده بازگشت مهاجران – به‌ویژه از پاکستان و ایران – افغانستان را با بحرانی جدید روبرو کرده است. این مهاجران که به طور اجباری اخراج شده اند و حالا هیچ چیزی در کیسه ندارد و با بی‌سرپناهی مواجه شده‌اند و نیز جای مشخصی برای زیستن و غذای برای خوردن ندارند. شهر کابل به عنوان مرکز تجمع این برگشت‌کنندگان، دیگر توان جذب این جمعیت را ندارد. ظرفیت مسکن و خدمات شهری به شدت فرسوده شده و تقاضا برای اجاره‌خانه به شکل بی‌سابقه‌ای افزایش یافته است. این افزایش تقاضا، قیمت کرایه‌ی‌ خانه‌ها را به‌شدت بالا برده و بسیاری از خانواده‌ها را در معرض بی‌خانمانی قرار داده است. از سویی، منابع آب زیرزمینی در حال خشک‌شدن‌اند؛ نشانه‌ای نگران‌کننده از آینده‌ای که نه تنها خانه، بلکه آب آشامیدنی نیز کمیاب خواهد بود.

از سوی دیگر، تصمیم وزارت دفاع طالبان به اخراج ۹۰ هزار کارمند پیشین وزارت دفاع، در نوع خود بزرگ‌ترین حذف ساختاری نیروهای کار در دو دهه اخیر است. این اخراج نه تنها به معنای بیکارشدن هزاران فرد است، بلکه عملاً ۹۰ هزار خانواده را با فقر، گرسنگی و بی‌سرنوشتی روبرو کرده است. در کشوری که به‌طور رسمی هیچ برنامه حمایت اجتماعی، بیمه بیکاری یا سیستم کمک‌رسانی مؤثر وجود ندارد، چنین تصمیمی می‌تواند شعله‌های نارضایتی اجتماعی و فروپاشی معیشتی را تشدید کند.

در چنین شرایطی، حکومت طالبان به‌جای فراهم‌سازی تسهیلات و حمایت از مشاغل کوچک، نظامی از باج‌گیری و تعرفه‌گذاری ظالمانه را به راه انداخته است. از رانندگان تاکسی گرفته تا دست‌فروشان کنار جاده، از دکان‌داران تا کشاورزان، همه به شکلی هدف اخاذی‌های رسمی یا غیررسمی قرار گرفته‌اند. تعرفه‌هایی که بدون قاعده، شفافیت یا پاسخ‌گویی اعمال می‌شود، کسب‌وکارهای کوچک را به مرز ورشکستگی کشانده است. برای مردمی که تنها امیدشان به یک لقمه نان از راه کار روزمره بود، حالا حتی همان نیز در گرو رضایت مأمور طالبان است.

یکی از دردناک‌ترین واقعیت‌های امروز افغانستان، فراموش‌شدن آن از حافظه جهانی است. جامعه جهانی، درگیر جنگ‌های دیگر، رقابت‌های سیاسی و بحران‌های منطقه‌ای چون غزه، اوکراین، و درگیری‌های دیگر نقاط جهان است. در چنین وضعیتی، افغانستان از اولویت افتاده و نه در صدر اخبار است و نه در صف کمک‌های اضطراری. سازمان‌های حقوق بشری و نهادهای کمک‌رسان، یا از فعالیت در داخل کشور منع شده‌اند یا منابع خود را به نقاط دیگر اختصاص داده‌اند.

در این بحران چندلایه، مسائل بنیادی چون حقوق بشر، آموزش و پرورش و سلامت، عملاً به حاشیه رانده شده‌اند. کودکان از آموزش بازمانده‌اند، دختران از تحصیل محروم‌اند، و نسل آینده در تاریکی مطلق رشد می‌کند. در حالی‌که جهان درگیر معاملات سیاسی دولت‌ها است، در افغانستان نظام انسانی در حال فروپاشی است.

اگر جامعه جهانی، نهادهای حقوق بشری و حتی همسایگان افغانستان، اکنون برای نجات مردم این کشور دست به کار نشوند، این وضعیت نه‌تنها به فاجعه‌ای انسانی در داخل، بلکه به بی‌ثباتی‌های منطقه‌ای در آینده خواهد انجامید. افغانستان به مرز انفجار رسیده است، و صدای این انفجار هنوز به گوش جهان نرسیده است.