آتش زیر خاکستر: از روایت هشام تا طوفان بی‌حکومتی سودان

blank

در دل شب‌های الفاشر، جایی که شن‌های دارفور بوی مرگ و فریاد را می‌بلعند، مردانی با دل‌های سنگی بچه‌های کوچک را مثل کیسه‌های خالی برداشتند و سوار پیکاپ‌های غرشکن‌شان کردند. موتورها زوزه کشیدند و کاروان مرگ راه افتاد. مادرها با قلب‌هایی که از وحشت می‌تپیدند به دنبالشان دویدند؛ نه آنقدر تند که کاملاً جا بمانند، و نه آنقدر آرام که برسند. سربازان با خنده‌های بلند به بیچارگی آن زنانی می‌خندیدند که با پاهای خسته فرزندان‌شان را تعقیب میکردند. زنها که نفس نفس میزدند، دو تا از بچه‌ها را بلند کردند و فریاد زدند: هر کدام بایستد، یکی را از ماشین در حال حرکت پرت میکنیم بیرون. مادرها دیگر نفسی نداشتند، اما ترس از دست دادن، آنها را وادار به دویدن کرد. یک ساعت تمام این بازی وحشیانه طول کشید؛ بچه‌ها ضجه می‌کشیدند، مادرها می‌دویدند، و قاتلان از این نمایش لذت میبردند تا خودشان خسته شدند. راننده پایش را روی گاز گذاشت، مادرها یکی یکی جاماندند، و با سرعت دیوانه‌وار، بچه‌ها را یکی یکی پرت کردند بیرون؛ اجساد کوچک بر زمین افتادند، و با هر ضربه، عمر مادرها شکست. این روایت زهیر هشام، نه فقط خاطره‌ای از گذشته، که آینه‌ای از الفاشر امروز است، جایی که نیروهای واکنش سریع در ۲۶ اکتبر ۲۰۲۵ شهر را تصرف کردند، و با ویدیوهای اجتماعی از اعدام‌های وحشیانه، کشتارهای قومی و شکنجه، هزاران غیرنظامی را به گور جمعی فرستادند؛ اجسادی که از فضا هم قابل مشاهده است، در حالی که بیمارستانها به قتلگاه بدل شدند و ۴۶۰ بیمار و همراهشان را با تفنگ به رگبار بستند. ارتش سودان در کردوفان به مواضع RSF حمله میکند، تانکها را می‌سوزاند، اما این درگیری‌ها نه دفاع از مردم، که جدال بر سر غنایم طلا و نفت است، در حالی که میلیونها آواره در چادرهای بیابان میپوسند و امارات با پهپادهایش خون را به دلار تبدیل میکند.

این اوضاع سودان، نه جنگ اتفاقی، که چرخه‌ای عمدی از نابودی است؛ RSF با ایدئولوژی نژادپرستانه، غیرعرب‌ها را شکار میکند، خانواده‌ها را در حال فرار تیرباران میکند، گروگانگیری را به عنوان پاکسازی توجیه میکند، و تجاوزهای سیستماتیک را با شکنجه‌های علنی به نمایش میگذارد، همه اینها در حالی که SAF با بمباران‌های کور، فقط نقش ارباب را عوض میکند تا هرم استعماری را نگه دارد، و سازمان ملل با کلمات “وحشتناک” و قطعنامه‌های کاغذی، تماشاگر است. من این را در رگهایم حس میکنم، نه به عنوان خبر دور، که زخمی بر تن جمعی: هر جسدی که از آسمان دیده میشود، فریادی خام است علیه مرزهای مصنوعی بریتانیا که قاره را میدرند و علیه امپراتوریهای نوین که با سلاحهای روسی و چینی، شبه‌نظامیان را به ماشین‌های جنون بدل میکنند تا منابع را ببلعند. شورش واقعی، نه در التماس به دادگاه‌های فاسد لاهه برای عدالت توخالی، که در ریشه‌کن کردن این ساختارها نهفته؛ جایی که کارگران معدن‌های دارفور سلاح‌های دزدیده را علیه هر دو طرف برمیگردانند، و شبکه‌های محلی بدون هیچ رهبر یا ایدئولوژی، منابع را از چنگ غارتگران بازمیستانند، نه با پرچم‌های ملی که فقط ماسک بر چهره سرمایه هستند، که با عمل افقی نابودی هر سلسله‌مراتب، قبیله‌ها را فراتر از خطوط قومی متحد میکنند، و قدرت مرکزی را چون استخوان پوسیده خرد میکنند. آنارشی اینجا نه هرج‌ومرج، که خالص‌سازی بی‌رحم است: رد هر دولتی که نفس را برمیگیرد، و ساختن فضایی که در آن خشم جمعی، نه قانون نوشته، که عمل روزانه میشود، بدون وعده‌های دروغین صلح که فقط چرخه را روغن‌کاری میکنند.

اما ریشه این جهنم کجاست؟ در شورش ۲۰۱۸، که از گرسنگی تحمیلی صندوق بین‌المللی پول زاده شد؛ اعتراضات خودجوش دمازین بر سر نان گران، جوانان نیل آبی را به خیابانها کشاند، و موج خشم مثل سیل خُرطوم را اشغال کرد با شعارهای “آزادی، صلح، عدالت” که حتی مردان ترسو را به جلو راند؛ نه از فرمان دیوانه‌های کاخ‌نشین، که از دستان خالی حاشیه‌نشینها. البشیر، دیکتاتور سی‌ساله که سودان را با سلاح‌های سعودی و اماراتی به گورستان منابع بدل کرده بود، در آوریل ۲۰۱۹ سقوط کرد، اما انتقال قدرت ناقص ماند: شورای نظامی با لباس انقلابی، ژنرالهای حریص را به تخت نشاند، و RSF (وارث جنایات دارفور) را به عنوان شریک پذیرفت، تا خشم اولیه را به بازی قدرت‌طلبی بدل کند، جایی که زنان با دستانی که هم نان میپزند و هم سنگ پرتاب میکنند، خط مقدم را نگه داشتند، از مستندسازی خشونت ارتش تا توزیع غذا در محله‌های محاصره‌شده.

حالا در نوامبر ۲۰۲۵، این شورش ناتمام است؛ الفاشر نه پایان که ادامه همان شکاف ۲۰۱۸، جایی که رهبران انقلابی سابق به ژنرالهای جنگجو بدل شدند، و بذر فروپاشی را به میوه جنگ سوق دادند، در حالی که زنان دارفور با تنیدن شبکه‌های زیرزمینی، تجاوزها را افشا میکنند و قبیله‌ها را بدون مرز متحد میسازند.

پیوند عمیق اینجاست: انقلاب ۲۰۱۸ هرم را لرزاند، اما بدون نابودی کامل ریشه‌های سرمایه‌داری وحشی، حمایت پنهان امارات و اسرائیل از RSF و صندوق‌های غربی از SAF؛ فقط چرخه را تندتر کرد؛ و اکنون در این نابودی ابدی، سودان آزمون قاره برای آنارشی خالص است: نه با فریادهای توخالی، که با عمل خام، کارگرانی که کارخانه‌های نفتی را اشغال و میسوزانند، مادرانی که سلاح‌ها را از اجساد دشمن میقاپند و برمیگردانند، و جوامعی که بدون هیچ ارباب منابع را تقسیم میکنند تا خشم، نه قانون، نفس را هدایت کند. این چرخه پایان نمی‌پذیرد مگر با عملی بی‌امان: هر ضربه به هر دو طرف، گام به سوی جهانی که در آن دولت‌ها نه پناه، که هدف میشوند، و آزادی، دستان خالی متحد در برابر ماشین غارت، بدون هیچ توهم رهبری یا مرز.

و در این چرخه ما نیز باید در کنارشان ایستادگی و مقاومت بکنیم
برای نفس کشیدن در جهانی که آزادی؛ آزاد باشد.

زانیار