حرف‌های درگوشی: مقدمه‌ای بر این مجموعه

روکسان دونبارـ‌اُرتیز

blank

*****

تا همین اواخر اصطلاحات آنارشیسم و فمینیسم به ندرت در یک جمله یافت می‌شدند، چه برسد به این‌که به عنوان مفاهیم مرتبط با هم تعبیر شوند. در واقع، «آنارکوفمینیست» تقریباً به عنوان عبارتی متناقض‌نما به نظر می‌رسید و اما گلدمن تنها کسی بود که می‌توانست با این عنوان شناخته شود.

با این مجموعۀ مهم که به قلم آنارکوفمینیست‌ها نگاشته شده است و دربارۀ آن‌هاست، قهرمانان زن آنارشیست خیره‌کننده‌ای به حافظۀ ما برگشتند. و این مجموعه صرفاً نمونه‌ای است که قرار است خوانندگان را به سوی دیگر پیشگامان آنارکوفمینیسم هدایت کند؛ افرادی همچون لوسی پارسونز، مادر جونز، جسی بروس لوید، هورتنسیا بلک، سارا ایمز، لیزی سوانک هولمز، یوهانا گرای، کیت آستین، هلن کلر، لوئیز میشل، آزسنا فرناندز باربا و صدها چهرۀ تاریخی و آنارشیست‌های فمینیست معاصر.

این فراموشیِ تاریخی که از آن رنج می‌بریم، در خدمت مقامات دولتی، تمدن نظامی‌ـ‌صنعتی و دزدان سرمایه‌داری است که زندگی و سرنوشت ما را کنترل می‌کنند. جنبش‌های رهایی‌بخشی دهۀ شصت رشتۀ زنجیرهایی را که ما را اسیر کرده بودند شکستند، گمان می‌کردیم ما اولین نسلی هستیم که قدم در این راه گذاشتیم، اما پی بردیم که قهرمانانی واقعاً شورشی داشته‌ایم که می‌توانیم و باید از آن‌ها بیاموزیم و الهام بگیریم. بیشتر جوانان نسل جدید چیزی دربارۀ نزاع‌های گذشته نمی‌دانند، مگر آن که در چنین کتاب‌هایی با آن مواجه شوند. درحالی‌که با کتاب‌ها و رسانه‌های واضحاً فریبنده بمباران شده‌ایم، اغلب به جای پیش‌کنشگر شدن نیهیلیست می‌شویم.

در حق زنان جوان طبقۀ کارگر، به خصوص، آن‌ها که گرفتار افسانۀ زیبایی و فرهنگ مصرفی‌اند، ظلم شده است. با دنبال کردن قطعات کارآمد و رادیکال از گذشته در چند سال اخیر درمی‌یابیم زنان به ندرت در نقش اسوۀ آزادیخواه ظاهر شده‌اند، مگر یک یا دو چهره، یا در قالب زنی با نقشی مراقبتی و پرورشی همچون فلورانس نایتینگل. حساب زنانی همچون ولترین دو کلیر، اما گلدمن و شارلوت ویلسون از بقیه جداست؛ زنان مستقلی که حامی کنترل موالید و ضدازدواج بودند، در زمانی که زنان حتی حق رأی نداشتند. آشوب‌طلبان مادام‌العمری بودند دائم در تکاپو، در حال سخنرانی در جمع‌های بزرگ و کوچک، در حال نوشتن فراخوان‌هایی برای دعوت به انجام کنش و نگارش نقد‌های اجتماعی/سیاسی. آن‌ها به لحاظ درک مفهوم آزادی یک سر و گردن از آنارشیست‌های مرد بالاتر بودند.

درست مثل همین امروز، برای مردان دشوار و غیرقابل‌تصور است که بخواهند از امتیازات مردانۀ خود چشم‌پوشی کنند، چه رسد به آن که بخواهند حس برتری خود را کنار بگذارند. زنان رادیکال و مستقل اگر در پی برابری باشند، اغلب در زندگی تنها خواهند ماند. مأموریت ما به عنوان آنارکوفمینیست نمی‌تواند کمتر از تغییر این جهان باشد و برای این منظور نیاز داریم با پیشینیان قهرمانمان رایزنی کنیم.

روکسان دونبارـ‌اُرتیز