حرف‌های درگوشی: صفر. چرا آنارکوفمینیسم

گروه انقلابی آنارکوفمینیست دوبلین

blank

*****

چرا آنارکوفمینیسم؟

گروه انقلابی آنارکوفمینیست دوبلین گروهی از زنان آنارکوفمینیست در دوبلین ایرلند است. ما همگی فمینیست‌هایی هستیم که بر وجود انقیاد زنان توافق نظر داریم و معتقدیم که باید مبارزۀ‌ خود را در کنار مبارزه علیه دیگر اشکال ستم پیش ببریم و اجازه ندهیم که این مبارزه به عنوان امری حاشیه‌ای یا انحرافی تلقی شود. ما همگی آنارشیست‌هایی هستیم که حول محور باورمان به نیاز به خلق بدیل‌های برای جامعه‌ای پدرسالارانه و کاپیتالیستی که در آن همه تحت سلطه استثمار می‌شوند، متحد شده‌ایم. ما برای بحث دربارۀ چیزهایی که برایمان اهمیت دارد، به طور هفتگی در قالب یک گروه گردهم می‌آییم. ما پنج شماره از مجله‌ای به نام راگ را منتشر کردیم و به فراخور شرایط جلساتی عمومی نیز برگزار کرده‌ایم. مقاله‌ای که در ادامه می‌آید بر اساس یادداشت‌هایی از یکی از جلسات عمومی مباحثه با عنوان «چرا آنارکوفمینیسم؟» نوشته شده است. این مقالۀ کوتاه اشاراتی مختصر به گسترۀ وسیعی از موضوعات دارد، بنابراین برای مطالعۀ تحلیل عمیق‌تری از مسائل مطرح‌شده، لطفاً به مجلۀ راگ مراجعه کنید.


آنارشیسم چیست؟

در حالی که گاهی به سوسیالیسم لیبرتارین تعریف می‌شود، هدف نهایی آنارشیسم یک دموکراسی تمام‌عیار است ــ این که هر فرد حق اظهارنظر مستقیم دربارۀ مسائلی را داشته باشد که زندگی‌اش را تحت تأثیر قرار می‌دهند، نه این که به حکومت تکیه کند تا نمایندۀ او باشد. این مستلزم نابودی دولت، سلسله‌مراتب و جامعۀ طبقاتی است و همچنین ساخت سیستمی غیرسلسله‌مراتبی و پایین‌به‌بالا از سازمان‌هایی همچون شوراها و اتحادیه‌های محلی، برای جاگزینی با سیستم قبلی. برای کسب آمادگی برای تغییر بنیادین، نیاز به کنش و سازمان‌دهی قدرتمند مردمی احساس می‌شود. بیشترین تعداد ممکن از مردم باید به طور شخصی در سازماندهی برای به دست گرفتن کنترل منابعمان و دفاع از منافعمان مشارکت کنند و از حقمان برای انجام این کار کوتاه نیایند.


طبقه و فمینیسم

 آنارکوفمینیست‌ها تلاش کردند با گسترش درک ابعاد و پیامدهای طبقه، نژاد، توان، و گرایش‌های جنسی و هویت‌های جنسیتی، توجه خود را به این واقعیت معطوف نگه دارند که همۀ زنان سرکوب شدن به عنوان یک زن را به شکل یکسانی تجربه نمی‌کنند. تلاش داریم از امتیاز خود آگاه بمانیم و در جریان مبارزات زنان در سراسر جهان باشیم و از آنان بیاموزیم.

بر اساس دیدگاهی دیگر، برخی آنارشیست‌ها فمینیسم را مسئله‌ای تفرقه‌انگیز می‌دانند که حواس ما را از مسئلۀ «واقعی» یعنی نزاع طبقاتی پرت می‌کند. به لطف آنارکوفمینیسم، رویکرد آنارشیستی به شکل فزاینده‌ای پذیرفت که جنسیت‌زدگی وجود دارد و مسئله‌ای جانبی نیست که با پایان کاپیتالیسم خود به خود از بین برود. زمانی که آنارشیست‌ها مدام بر این تأکید می‌کنند که تمام تجارب پدرسالاری به طبقه ارتباط دارد، بر واقعیتی دیگر سرپوش می‌گذارند: تجربۀ طبقه از منظر زیست جنسیت‌های مختلف تفاوت می‌کند.

در بحث‌های سنتی آنارشیستی، محل انقلاب معمولاً محل کار بوده است؛ از دیدگاه فمینیستی، خانواده و بدن نیز ساحت‌های دیگری برای نزاع هستند. این به معنای دقیق کلمه «ابزار تولید» ماست که باید برای به تصرف درآوردن آن مصمم باشیم.


هویت آنارکوفمینیستی

برای آنارکوفمینیست‌ها راحت‌تر است تا به شکل عمومی ذیل عنوان فمینیست هویت‌یابی کنند، تا آنارشیست. این مسئله به این دلیل است که بسیاری که به هیچ‌کدام از این مفاهیم فکر نکرده‌اند بیشتر تمایل دارند این پیش‌فرض را که زنان و مردان باید برابر باشند، بپذیرند تا این که ذات سیستم‌های اقتصادی و سیاسی کنونی را مورد پرسش قرار دهند. بسیاری که اذعان می‌کنند به برابری باور دارند، زندگی بدون کاپیتالیسم یا این که سیستم‌های اقتصادی بر مسئلۀ برابری تأثیر می‌گذارند، حتی در تصوراتشان نمی‌گنجد. علاوه بر این، آنارشیسم بار معنایی منفی دارد، برای مثال می‌توان به برداشت اشتباه از آنارشیسم به‌عنوان هرج‌ومرج و خشونت اشاره کرد. عجیب اینکه بعضی از آنارشیست‌ها نیز به دلیل بار معنایی منفی عنوان فمینیست، تمایلی به هویب‌یابی با این عنوان ندارند. کار سیستم کاپیتالیست در به انحراف کشاندن معنای مفاهیمی که تهدیدی آشکار برای این سیستم هستند، بسیار مؤثر واقع شده است. برایمان مهم است که به طور شفاف اعلام کنیم که فمینیست و آنارشیست هستیم، و این که این را به عنوان راهی برای آزادی می‌بینیم.


برابری، نه یکسانی

باور داریم برابری واقعی هرگز در هیچ سیستم کاپیتالیستی‌ای قابل دستیابی نیست. کاپیتالیسم فقط به اندازه‌ای امتیاز می‌دهد که توهم قانع‌کننده‌ای از برابری ایجاد کند. آرمان‌هایی که فمینیست‌های اولیه شجاعانه برای آن جنگیدند کاملاً از معنا تهی شده و دوباره به ما در قالب شعار صورتی و استریل قدرت دختران فروخته شده است. تا زمانی که سکسی باشیم، می‌توانیم هرچه می‌خواهیم بشویم ــ سیاستمدار، ورزشکار، دانشمند یا «زن خانه‌دار». به طور شفاف اعلام می‌کنیم زمانی که فمینیسم پیروز شود، این پیروزی به نام برابری برای همۀ مردم خواهد بود، نه به کام انحصار و امتیاز. فمینیسم واقعی مستلزم بازسازی اجتماعی کامل است که اساساً می‌توان آن را آنارشیسم واقعی دانست.

یکی از سوءفهم‌ها دربارۀ جنبش فمینیستی این بوده است که برای این که با مردان برابر شویم، باید با آن‌ها یکسان باشیم. زنان نیز پابه‌پای مردان به محل‌کار مدرن شتافتند تا دسترسی برابرتری به استثمار داشته باشند. بسیاری از زنان احساس می‌کند بیرون و داخل خانه دو شیفته کار می‌کنند. کاپیتالیسم به شکل مؤثری از پدرسالاری استفاده می‌کند و از بسیاری جهات بر آن تکیه دارد ــ برای مثال از طریق خانوادۀ هسته‌ای به عنوان واحد بهره‌برداری و کنترل مؤثر. کاپیتالیسم ارزشی برای کار زنان در تولید و مراقبت از کودکان، در خانه‌داری و در مراقبت از افراد بیمار و مریض قائل نیست. سیستم ارزش در کاپتالیسم بر سود مبتنی است؛ تنها آن که سود تولید می‌کند فردی مولد دانسته می‌شود.


فمینیسم کوییر

فمینیسم و تئوری کوییر همپوشانی دارند (کوییر بودن را کمابیش می‌توان به ناهمنوایی جنسی یا جنسیتی تعریف کرد). آنارکوفمینیسم سیال بودن جنسیت را به رسمیت می‌شناسد و باور دارد جنسیت چیزی‌ست که از زمان تولد به عنوان راهی برای رفتار کردن/حرف زدن/فکر کردن ساخته می‌شود. آنارکوفمینیسمʾ جنسیتِ باینری را برساخت اجتماعی می‌داند و معتقد است جامعهʾ مردم را به «مذکر» و «مؤنث» تقسیم می‌کند و آن‌ها را که در چارچوب‌های جنسیتی خشک و غیرمنعطف نمی‌گنجند، سرکوب می‌کند.

با وجود این که در برخی کشورهای ثروتمند کاپیتالیستی تفاوت‌ها در مسائل مربوط به جنسیت و سکسوالیته تا حدی پذیرفته شده هستند، در نهایت تنها به عنوان انتخابی برای سبک زندگی قابل قبول هستند، نه به عنوان نیرویی انقلابی، یعنی همان چیزی که در نهایت باید باشد. نابودی سیستم‌های کاپیتالیسم، دولت و پدرسالاری به انفجاری در اشکال مختلف بودن می‌انجامد ــ سکسوالیته‌ها، هویت‌های جنسیتی، ساختارهای خانواده، و موارد دیگری از این قبیل.


پدرسالاری و مردان

مبارزه برای برابری زنان با سوء نیت «جنگ بین جنس‌ها» جلوه داده شده است. با این وجود، فمینیسم به گسترش آگاهی از سرکوب مردان تحت سلطۀ کاپیتالیسم منجر شده است؛ چیزهایی مثل تبعیت بی‌چون‌وچرا از نقش‌های جنسیتی مردانه، وظیفۀ «تأمین» در ساحت کار و نداشتن حق برابر برای والدگری فعال. سرکوب مردان به اشتباه محصول جنبش فمینیستی دانسته شده یا گمان شده این سرکوب مورد توجه این جنبش نیست. در حالی که اغلب از خلال گفت‌وگویی فمینیستی بود که فضایی برای بحث دربارۀ این جنبه‌های زندگی و تجربه‌های مردان گشوده شد. هواداران همبستگی فمینیستی بین مردان و زنان می‌توانند اقدامات مؤثری در زمینۀ این مسائل انجام دهند.


اصلاح معنادار

با تلاش فمینیست‌ها تغییرات واقعی زیادی در زندگی زنان ایجاد شده است. این شامل حق رأی، حق کار بیرون از خانه، قوانین اجرایی برای کاهش نابرابری پرداخت‌ها و چارچوب‌های قانونی حمایتگرانه برای کاهش خشونت خانگی و مواردی دیگر از این دست می‌شود. برخلاف آنارشیسم، ایدئولوژی فمینیستی می‌تواند به عنوان اصلاحات درون‌ساختاری سیستم کاپیتالیست پذیرفته شود و این اتفاق تا حدودی به وقوع پیوسته است. با این حال عمدتاً این سوسیالیست‌ها و آنارشیست‌ها بودند که در پشت پرده، از طریق جنبش‌های اتحادیه‌های کارگری، کنش علیه نژادگرایی، کار جمعی و جنبش‌های رهایی‌بخشی زنان، نقشی کلیدی ایفا کردند. متأسفانه بسیاری از اهداف نهایی آن‌ها که برای ایجاد این اصلاحات جنگیدند، امروزه به دست فراموشی سپرده شده است. دستاوردهای آنان به عنوان دستاوردهای «دموکراسی» مصادره شده است، در حالی که این‌ها امتیازاتی هستند کنشگرانی که در زمانۀ خود به رادیکال بودن محکوم می‌شدند، به زور از چنگ سیستم درآورده‌اند.

درحالی که برای اصلاحات معنادار می‌جنگیم (برای مثال حق پایان خودخواستۀ بارداری و کار مراقبتی رایگان برای کودکان)، می‌خواهیم دربارۀ چیزی که برای آن می‌جنگیم روراست باشیم: نه فقط برابری برای زنان، بلکه برابری مطلق. غایتِ نهایی فمینیسم ʾآنارشیسم است.

گروه انقلابی آنارکوفمینیست دوبلین