اعتصابات کامیون‌داران: نظریه و عمل

blank

«سال‌هاست با صبوری، چرخ‌های اقتصاد کشور را به دوش کشیده‌ایم، اما در مقابل، جز بی‌توجهی، تحقیر، گرانی، و وعده‌های توخالی چیزی نصیب‌مان نشده است. سوخت نیست، اما انتظار حرکت هست. قطعه نیست، اما باید با پذیرش بازی با جان‌مان در جاده‌ها حرکت کنیم. هزینه گزاف بیمه را می‌گیرند ولی خدماتی در کار نیست. کرایه بار هست، اما یا پرداخت نمی‌شود یا با تأخیر و بی‌عدالتی باید آن را وصول کنیم. شرکت‌ها و واسطه‌ها خون ما را می‌مکند و کسی پاسخگو نیست.»
این بخشی از بیانیه اتحادیه تشکل‌های کامیونداران و رانندگان سراسر ایران در ۲۴ اردیبهشت بود که حاکی از آغاز اعتصاب کامیون‌دارن و رانندگان در اول خرداد ۱۴۰۴ در بندرعباس بود. اکنون بیش از ده روز از آغاز اعتصابات میگذرد و به ۳۱ استان و ۱۵۲ کشور گسترش یافته است.

این اعتصاب و اعتراضات طنین آشنایی از گذشته دارند. در اول خرداد سال ۱۳۹۷ نیز کامیون‌داران اعتصاب خود را آغاز کردند. دلایل اعتصاب هم یکسان یا مشابه هستند: افزایش هزینه‌های نگهداری وسایل نقلیه، هزینه بالا تعمیرات، پایین بودن نرخ کرایه حمل‌ونقل، کاهش سهمیه سوخت، گرانی لاستیک، کاهش یارانه سوخت، و نبود امنیت کافی. در این امر تعجبی نیست. دولت همان دولت فاسد، شاید فاسد‌تر، و حاکمان هم همان حاکمان، شاید وقیح‌تر. با شرایط مشابه، تاریخ تکرار میشود.
با توجه به این امر، اعتصاب کامیون‌داران اهمیت ویژه‌ای دارد. کامیون‌داران و رانندگان و دیگر کارگران حزوه نقل و حمل رگ اقتصاد حکومت هستند که بدون آنها حاکمان فلج می‌شوند. حقیقت امر اعتصاب آنها نشانگر وضع بسیار نابهنجار حکومت و پیشوای اعتراضات سرتاسری مانند اعترضات آبان خونین ۱۳۹۸ هستند.

یکی از نقاط ضعف اعتصابات اتحادیه‌های صنفی، محافظه‌کاری و کندی دیگر اتحادیه‌های و سندیکا‌های کارگری و صنفی، و جوامع مدنی در همراهی و همبستگی است. این ضعف ساختاری سازماندهی‌های رسمی و بزرگ است که امکان واکنش و موضع‌گیری سریع را نمیدهد. این باعث فرسودگی و خستگی و پذیرفتن مطالبات حداقلی اولین اتحادیه‌های اعتصاب‌کننده میشود و بدین شکل ما شاهد موج اعتراضات و اعتصابات بجای افزایش فشار تهدید‌کننده بر نظام هستیم. ما شاهد تکرار همین امر در قیام ژینا در سال ۱۴۰۱ هم بودیم که اتحایده‌های صنفی و صنعتی یک ماه و دو ماه پس از آغاز اعتراضات به شکل رسمی به آن پیوستند. این محافظه‌کاری و آهستگی در همبستگی یکی از دلایل شکست اعتراضات همگی است.

لازم است که کارگران در همه صنف و صنایع محافظه‌کاری را کنار گذاشته و به شکل هماهنگ‌تر به اعتصابات دست بزنند که با فشار بیشتر بر نظام از فداکاری کارگران بیشترین استفاده را کرده که به امور مدنظر خود برسند. نباید فراموش کنیم که حکومت به کارگران نیازمند است ولی کارگران به هیچ حکومت و نظام و اربابی نیازمند نیستند. ارزش کارگران بیشتر از مطالبات ناچیزی است که خود را به آن بسنده می‌کنیم. به همچنین، لازم است که مردم آزاده و انقلابی از آغاز به حمایت کارگران برخیزند که اعتصابات آنها نه تنها پیشوای اعتراضات مدنی بلکه سکوی قوت و پیروزی کنونی و همیشگی ما هستند.

در نگاه اشتیرنری، هر فرد پیش از هر چیز «یگانه» است؛ کسی که مالک تن و امیال خویش است و تنها در حدی گردن به بیرون می‌نهد که با منفعت فردی او همراستا باشد. از این منظر، اعتراض کامیون‌داران صرفاً رخدادی سیاسی نیست: مجموعه‌ای از «یگانه‌ها» تشخیص داده‌اند که ادامه‌دادنِ کار ذیل شرایط موجود دیگر با منفعت شخصی‌شان همخوان نیست، پس عمل متقابل را متوقف کرده‌اند.

هزینهٔ سوخت، لاستیک و قطعه بالا رفته، در حالی که کرایه و بیمه ثابت مانده یا با تأخیر پرداخت می‌شود. برای هر راننده، این توازنِ سود و زیان شخصی گسسته شده است. اشتیرنر می‌گوید هرگاه یک «ثبات» دیگر نفع نیاورد، فرو می‌پاشد؛ چون ثباتِ واقعی چیزی جز تکرارِ رضایت فرد نیست. اعتصاب دقیقاً لحظهٔ برملاشدنِ این عدمِ رضایت است.

در فلسفهٔ اشتیرنر، «اتحادیه ایگویست‌ها» (Verein von Egoisten) ساختاری داوطلبانه و موقتی است که صرفاً تا زمانی پایدار می‌ماند که اعضا منافع خود را در آن بیابند. گسترش اعتصاب به ۳۱ استان و ۱۵۲ شهر نشان می‌دهد که این منفعت مشترک به‌سرعت تشخیص داده شده است. پیوند کامیون‌داران با پشتیبانی مردمی—از تأمین غذا تا پوشش رسانه‌ای مستقل—یک نمونهٔ عینی از چنین اتحادیه‌ای است: شبکه‌ای از همکاری‌های موردی، بدون تعهد اخلاقی یا ایدئولوژیکِ فراتر از منفعتِ آنیِ مشارکت‌کنندگان.

اشتیرنر اقتدارهای انتزاعی—ملت، دولت، خیر جمعی—را «اسپوک»‌ می‌نامد: ارواحی ذهنی و انتزاعاتی که ما به آن‌ها جان می‌دهیم. اعتصاب نشان می‌دهد که این مفاهیم تنها تا جایی عمل می‌کنند که فرد به آن‌ها نیرو می‌بخشد. هنگامی راننده‌ای کامیونش را متوقف می‌کند، «اقتصاد ملی» همان لحظه از کار می‌ایستد؛ زیرا این اقتصاد چیزی جز فعالیتِ فردی متراکم نیست. قدرتِ توقف، اثبات تجربیِ این ادعاست.

انتقاد رایج به حرکات صنفی در ایران—کندی پیوستن دیگر اتحادیه‌ها—از منظر ا‌گوئیستی به این برمی‌گردد که اتحادیه‌ها و نه کارگرانِ سایر بخش‌ها هنوز تعادلی میان ریسک و سود ندیده‌اند. اگر شرایط اتحادیه‌های صنفی نیز به زیان برسد، همان انگیزه باعث پیوندشان می‌شود. اما انگیزه‌های شخصی همواره بیدارترند. بنابراین توصیه به «همبستگی» نه فرمان اخلاقی، که یادآوری یک محاسبه است: هر چه کنش هم‌زمان و پرشمارتر باشد، هزینهٔ سرکوب و امتیازدهی دولت تغییر می‌کند و سود فردی اعتصاب‌کننده افزایش می‌یابد.

از چشم‌انداز اشتیرنری، کامیون‌دار یا هر کارگر دیگری ابزار تولیدِ ارزش خویش را می‌شناسد—کامیون، مهارت فنی، یا زمان کاری. اعمال قدرت به‌سادگی یعنی امتناع از عرضهٔ این ابزار تا وقتی که معاوضه به سود او بازگردد. پروژهٔ مشترک تا این لحظه موفق بوده، زیرا بر هیچ «باید» اخلاقی تکیه نکرده؛ فقط بر این داوری فردی استوار بوده که «ادامهٔ کار برای من زیان‌آور است.»

اگر اعتصاب ادامه یابد یا گسترش پیدا کند، علت، اخلاقی‌شدن موضوع نیست؛ بلکه صرفاً گسترش تشخیص ضرر در میان سایر یگانه‌هاست. حکومت نیز تنها زمانی می‌تواند چرخ‌ها را دوباره به حرکت وادارد که توازن سود و زیان را به نفع منفعت فردی راننده تغییر دهد—چه با افزایش کرایه، چه با تأمین سوخت و قطعه، یا با پایین‌آوردن ریسک امنیتی.

به بیان دیگر، اعتصاب کامیون‌داران آزمونی است برای اصالت نظریهٔ اشتیرنر در عمل: هنگامی که یگانه‌ها خود را «پس می‌کشند»، هر ساختار کلان—فارغ از شعار و مشروعیت ظاهری—به‌سرعت شکننده می‌شود.